ماه فروردین در حال اتمام است ، ظاهرا روز نویی برای جامعه ما می باید آغاز شده باشد اما چنین نبوده و یا چنین نشان نمی دهد . شاید تعجب کردید که چرا بلافاصله بعد از مطلب قبلی مطلب جدید نوشتم ?! اما واقعا تنها کاری که در این شرايط آرامم میکنه همین نوشته هاست . خبرهای دردناکی شنیدم که آمارهاي تصادف های جاده ای در تمام مناطق کشور افزایش داشته است . در طول چند روز گذشته مدام در چهره مشتریان دوستان و اقوام لبخند یا روی خوشی را که نشان از روزهای بهاری باشد دقت کردم و هر بار نا امید تر از این جست و جو به عقب بازگشتم .
مردم ما مردم خوبی هستند ، تردیدی نیست اما چیزهایی هست که باعث می شود این جامعه در جایگاهی که شایسته آن است قرار نگیرد .
بی اعتمادی ، بی نظمي ، عدم پایبندی به اصول اولیه ای که هر اجتماعي را برای بقا تهدید می کند ناشی از عملكردهای فردی ما نیست . این امر ریشه در مدیریت های کلان فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی دارد .
ما شایستگی بیشتر از این را داریم .
وظيفه تغییر شرایط بر عهده یکایک ما ایرانیان است ، مثلا وقتی برای روشن کردن آتش در روز سیزده به در ، شاخه های درختان را در فصل بهار می شکنیم ، این قساوت و بی رحمی را از کجا آموخته ایم ? چه کسی بوده که به ما گفته است محبوریم منافع لحظه ای خود را به منافع بلند مدت مان برای بقا ترجیح بدهیم ?
بیایید به ریشه های این رفتارها بیشتر فکر کنیم و در پی محو و از بین بردن آن ها باشیم .
تاریخ ایران بارها و بارها تلاش های جمعی را برای اصلاح اشتباهات گذشته شاهد بوده است . اگر امروز به حقوق یکدیگر حتی هنگام رانندگی احترام نمیگذاریم ، روزگاری در ادبیات و شعر ما انسان دوستی و همنوع پروری از موضوعات اصلی بودند .
سال پیش رو می باید سال تلاش های جمعی ما برای بهتر شدن و بهتر زندگی کردن باشد . من به سهم خودم این تلاش را با شدتی بسیار بیشتر از گذشته آغاز کرده ام و از شما مخاطبان مطالبم و همراهان همیشگی ام هم می خواهم به این موضوع بیشتر فکر کنید و در عمل روز نویی را پی ریزی کنیم .
نظرات شما عزیزان: