دیگر پیمان

دیگر پیمان

بازتاب ایده ها و نظرات شخصی من از مشاهدات و دریافتهای اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی

 

 

" به کجا می رویم "?

 

  از شما عزیزان پرسشی دارم : گمان می کنید ارزش طبیعت کشورمان و محیط زیست آن از چه چیزهای دیگری مثل آرزوهاي ما برای آينده و اعتبار ایران ما کمتر است ? از حیثیت و اعتبار جهانی کشور چطور ?

بدون شک همه شما خواهید گفت که خیر ! چرا که سلامت و بقای همه ما در گرو پایداری محیط زیست کشورمان است . 

اما با کمال تاسف کمتر کشوری را در دنیا می توان یافت که مانند ایران نسبت به طبیعت تا این حد ظالم باشد . حتی نمی نویسم بی تفاوت ، بلکه با اصرار زیاد از واژه ظالم استفاده می کنم . حتی نمی نویسم بی مهر یا نا مهربان چرا که حرف از این ها گذشته ، ما با دست خودمان تیشه به ریشه خودمان می زنیم و با گردن های بر افراشته و رگ های بیرون زده و مشت های گره کرده بر اشتباهات و خطاهایمان پافشاری می کنیم . 

خبری شنیدم که قلبم را به درد آورد . شنیدم که در استان ایلام قرار است یک پارک مصنوعی برای جلب گردشگران بیشتر ایجاد شود و بر در آمدهای استانی آن بیفزاید . شاید شما به ایلام سفر نکرده باشید و شاید طبیعت این منطقه را از نزدیک ندیده باشید اما به عنوان کسی که دغدغه گردشگری طبیعت را داشته و دارد و آرامش و آسايش خودش را فقط می تواند در طبیعت پیدا کند برایتان می گویم که این کار بی خردانه ، جبران ناپذیر است . انجام چنین کاری باز هم از واژه پروژه استفاده نمی کنم ، نامش را فقط یک کار نا آگاهانه می گذارم ، سبب خواهد شد تا فردا ، آيندگان ما را نفرین کنند و نادانی مان نماد سرنوشتی بدانند که خود ما برای خودمان می خواهیم . به راستی چه می کنیم ? نابودی یک جنگل طبیعی با هدف تبدیل شدن آن به قطب گردشگری ?!! آيا کدام تعریف از گردشگری به ما اجازه می دهد که چنین کنیم ?

ساخت جاده ای به عرض 7 متر و طول 8 کیلومتر در فاز اول این کار نابخردانه ! سازندگان این مسیر نام پروژ را به این کار اطلاق می کنند اما یک پروژه می باید بر مبنای مطالعاتی آغاز شود که پیش از هر چیز بقای انسان را که وابسته به بقای طبیعت است ، تهدید نکند . 

افسوس و باز افسوس ، ایکاش شما هم فقط یک بار از تنگه ارغوانی در ایلام عبور کرده باشید تا با من هم صدا شوید ، دست در دست هم بگذاریم و با تمام توان تلاش کنیم مانع این ظلم بزرگ شویم . 

باز هم به این موضوع خواهم پرداخت .


چهار شنبه 27 تير 1397برچسب:, |
 

شرایط این است ( 3 )

 

 همیشه در آغاز یک اتفاق یا یک فرایند جدید عادت داشته ام از خودم بپرسم بالاخره آخرش چه می شود ? همین کنجکاوی نسبت به آخر کار مرا وا می دارد که پی گیر تمام جزییاتش و همه آن چیزهایی که به نوعی به آن مربوط می شود باشم . 

بالاخره پی گیری این موضوع ها اگر نتیجه ای دلخواه برای من و هموطنان من نداشته باشد ، کار بی ارزشی هم نیست و بالاخره باید گفت از سایر کارها یا اموری که در حال حاضر انجام می گیرد ارزش بیشتری یا ارزش های بیشتر و حتی بسیار بیشتری دارد .

خیلی از اوقات تجربه های گذشته نشان می دهد که چه اتفاق یا اتفاق هایی می تواند رخ بدهد و به خصوص در سیاست و اقتصاد ، تجربه های همسان و تکرار شونده ای وجود دارد که اگر به منافع امروز ( هر چه که باشد ) به صورت مجرد و مجزا نگاه نکنیم ، حتما راه فردا نشان مان می دهد .

و اما لجبازی یا غرور و یا نیاز به بقا یا حتی بنا کردن ستون های باورهای جمعی بر گذشته ای ناپایدار ، به ويژه بر ادعاها و شعارهایی که دیگر به یک فاجعه بدل شده اند چرا که تکرار ها از همان حد ناچیز کارایی هایشان کاسته است ، اشتباه مطلق ماست حال با فرض آن که به " عمد " گذشته را فراموش کنیم آيا نشانه های امروز را هم می توان نادیده گرفت ?

در دو متن قبلی ام به همین نام " شرایط این است " به نشانه های راهگشایی که حالا می باید مورد توجه قرار بگیرند اشاره داشتم ؛ آب ! ، اشتغال ، نرخ تورم و بیکاری بالا ، افزایش مهاجرت ها که به نوعی فرار از مواجهه با واقعیت ها و مشکلات محسوب می شود و ... موضوع هایی هستند که می باید مورد توجه قرار گیرند . باور دارم شرایط بسیار دشوارتر و غیر قابل پیش بینی تر از همیشه است پس هوشمندی بسیار بیش تری نیز می طلبد تا آن چه باید بشود ، صورت بگیرد و نه آن چه به خواست مغرضان رخ می دهد . 

باز هم اشاره می کنم : بیایید همه ما به وظايف مان عمل کنیم ، همدل و همسو باشیم ، با هم باشیم ، هوشیاری مان را حفظ کنیم و با درک متقابل از شرایط نگذاریم سرنوشتی مشابه گذشته در دوره های تاریخی قبلی این سرزمین داشته باشیم .


شنبه 23 تير 1397برچسب:, |
 

شرایط این است ( 2 )

 

 بیش از چند روز " ارایه " نوشته های قبلی من با همین عنوان نمی گذرد . 

دوستان واکنش های مختلفی به مطالب قبلی نشان دادند ، برخی مخالف بودند و برخی موافق . اما احساس می کنم ظرف همین چند روز تغییراتی صورت گرفته و این تغييرات در سطح جامعه ادامه دارد و بیش از پیش خودش را نشان می دهد . 

دلیل بزرگی هم برای این ادعا دارم : دایم مشغول مقایسه کردن گفت و گوهای میان مشتریان و مراجعان هستم و به آن ها فکر می کنم . وقتی راجع به یک موضوع خاص بیشترین تمرکز را در جمع زیادی از گفت و گو کنندگان شاهد هستم و همین مطلب مرا امیدوارتر از قبل می کند ... امیدوار می شوم چرا که بر خلاف گذشته ها بالاخره می توان همسویی و هم رایی را انتظار داشت و امیدوارم بتوان با کمک آن به جنگ مشکلات پیش رو رفت . به موضوع های زیادی در نوشته های قبلی ام اشاره کرده بودم که همه آن ها می توانند نشان دهنده شرایط سخت اقتصادی در موقعیت متزلزل کنونی در عرصه های اجتماعی و اقتصادی باشند . مواردی که در مناطقی از کشور از جمله در بازارها و مراکز تجاری پیامدهایی داشته و همگی به نحوی شبیه هم بوده اند . اما این بار مساله متفاوت است :

از مشتریانم می شنوم که با هموطنان خود در شهرهای جنوبی کشور همدردی می کنند : در جنوب کشور و با توجه به دمای بالای هوا ، اعتراض های گسترده ای به وضعيت آب شهری از نظر کیفیت پایین و حتی کمبود آن صورت گرفت . برخلاف بسیاری از خواسته های اجتماعی ، این اعتراض ها واکنش سریع مسوولان را از پی داشته است که صد البته دلایل متفاوتی برای آن می توان برشمرد . 

" آب " مساله ساده ای نیست . هر چقدر هم که ما مردم پوست کلفت و مقاومی باشیم کمبود و یا نبود آب با سلامت و بقای انسان سر و کار دارد . این روزها شاهد هستیم که مردم سایر مناطق کشور ، به ويژه مناطق جنوبی با درک مشکلات مشترک ، همدردی و همراهی را پیشه کرده اند . 

دلسوزی ها و همدردی ها اگر بتواند با هوشمندی و درک متقابل از شرایط مشترک همراه شود بدون تردید تاثیرهایی بزرگ بر کاستی ها و کمبودها بر جای می گذارد . 

ساده انگارانه است اگر بگوییم با مصرف کمتر آب همراهی می کنیم ، اما این نکته هم نمادی از با هم بودن است . فقط و فقط باید یک چیز را به یاد بسپاریم : همه ما می توانیم چنین شرایطی داشته باشیم پس تلاش برای تغییر شرایط می باید از خود " ما " آغاز شود . 

راه برون رفت از مشکلات گریبانگیر کشور و مردم ایران در تمام سطوح فقط و فقط " ما " هستیم . و به یاد داشته باشیم : نمی باید اشتباهات و خطاهای گذشته را تکرار کنیم :   به هر قیمتی ....


چهار شنبه 20 تير 1397برچسب:, |
 

" شرایط این است ... "

 

 به نظر می رسد بلاتکلیفی و نگرانی شدیدی در فضاي جامعه موج می زند . آينده تيره و تار به نظر می رسد اگر چه این تجربه ، تجربه تازه ای نیست و در طول سال های گذشته و دهه های قبل تکرار شده ، اما این بار بلاتکلیفی ایجاد شده با سال های قبل متفاوت است . در گذشته هم شرایط اقتصادی نگرانی هایی را به وجود آورده بود ، وضعيت نرخ اشتغال و تورم ، نرخ بیکاری بالا و تولید از هم گسیخته و فضاي خاکستری که بر جامعه دامن گشوده بود ، اما این بار فرق دارد :

حالا حتی آدم هایی که به جز نق زدن نسبت به افزایش قیمت ها واکنش دیگری نشان نمی دادند حالا به تحلیل های اقتصادی گوش می دهند ، شایعه ها را با دقت می شنوند و گفته های سیاستمداران داخلی و خارجی را دنبال می کنند . جامعه می کوشد ارتباط بیشتری را میان سیاست با اشتغال و اقتصاد بیابد . حالا از پی گران شدن یک کالا ، مصرف کنندگان آن تلاش می کنند دلایل این اتفاق و ارتباطش را با سیاست های اقتصادی و اقتصاد سیاسی پیدا کنند از ميان جوان هایی که سال هاست می شناسمشان و با خانواده هایشان در محله ای که زندگی می کنیم آشنا هستم ، هیچکس را نمی توان یافت که نشانه هایی از امید به فردا را در رفتارهایش نشان دهد ، گفته های این جوان ها و حتی خانواده هایشان فضايي خاکستری و سرد را مجسم می کند . تقریبا همه این جوان ها آرزو دارند کشور را ترک کنند و در جامعه ای ديگر و کشوری دیگر زندگی کنند . می گویند که این جا چیزی برایشان ندارد . دیگر ندارد .

من از این بابت بسیار متاسفم بحث من ملی گرایی با وطن پرستی نیست انجام وظيفه در قبال جامعه یا خانواده هم نیست . دلم می خواست فرصتش را داشتم با تک تک آن ها گفت و گو می کردم ولی پرسیدم آيا همه تلاش شان را انجام داده اند تا در وضع موجود تغییری به وجود آورند ?

می خواهند کشور را ترک کنند اما به کجا ? برخی از این جوان ها سفرهایی به کشورهای همسایه مانند ترکیه ، آذربايجان ، تركمنستان، ارمنستان و ... داشته اند . آیا تصورشان این است که در همین سفرهای کوتاه که با هدف گردشگری صورت گرفته آن جوامع را شناخته اند ? و یا شرایط امروز کشور برانگیزه های آن ها افزوده تا مهاجرت را تنها راه چاره بدانند?

این تجربه ، به ويژه در شرایطی مثل شرایط کشور ما تجربه ای است که در بسیاری از کشورهای توسعه نیافته تکرار می شود و صد البته بسیار تلخ و دردناک است .

این بحث را با هم ادامه می دهیم .


یک شنبه 17 تير 1397برچسب:, |
 

" واکنش "

 

 تماشای برخی از تصاویر دردناک هستند و تأسف آور اما گویای حقایقی نیز می باشند که نباید فراموش شوند . آتش زدن پرچم آمريكا و عهدنامه " برجام " در مجلس واقعه ای بود که اگر چه هفته ها از آن ماجرا گذشته اما به یاد آوردن این اتفاق همیشه ناراحت کننده است

خروج رییس جمهور امریکا از پیمانی که نماینده و رییس قوه مجریه قبلی آن کشور بانی آن پیمان بوده چه کار درستی باشد یا غلط ، چه پیامدهایی داشته باشد و انجام این رفتار چه باشد می باید با پاسخی هوشمندانه مواجه می شد . 

از یک سو می شود فکر کرد که اختلاف های گذشته از سوی برخی از نمایندگان مجلس با دولت ریشه اصلی این رفتار بوده است اما آیا این توجیه می تواند عواقب روانی و اخلاقی ، سیاسی آتش زدن پرچم یک کشور را نیز توجیه کند ?

نمایش خشونت تا به این حد چه تصویری از مردم کشورمان در ذهن جهانیان ایجاد می کند ? " پرچم " نماد دولت نیست ، نماد کشوری است که مردمانش در آن زندگی می کنند ، نیز دلبستگی ها و وابستگی هایی به خاک و نام و هویت شان دارند .

تصور کنیم حتی یک دشمن خونی و دیرینه ما که جنایت های بسیاری هم در حق ایرانیان مرتکب شده باشد پرچم کشورمان را به آتش بکشد و زیر پا لگد کوب کند ، منطق و نه احساس چه قضاوت و داوری را در ذهن داوران بی طرف به وجود می آورد تا چه رسد به مردمان ساکن کشور ما ? _ ایرانیان ساکن در سراسر جهان نیز این امر را چگونه داوری خواهند کرد ?

اگر این رفتارها نمایش باشد و آن بخواهند نشان دهند که از یک نماد متنفر هستند در این برهه حساس تاریخی جایی ندارد و اگر آتش زدن پرچم یک عملکرد فکر شده و منطقی باشد که باید نسبت به پیامدهای آن هوشیار بود .

و وای به روزی که این رفتار فقط روشی برای بروز احساسات باشد ، در این صورت فقط و فقط باید تأسف خورد .

آينده نشان می دهد که بسیاری از روش های به کار گرفته شده از سوی یک جریان فکری یا اندیشه ای در این مقطع تاریخی در سطحی وسیع ، به کجا ختم خواهند شد و چه نتایجی از پی خواهد داشت . گاه یک رفتار نابخردانه وسعتی از پیامدهای جبران ناپذیر را به دنبال دارد و همیشه هم مردم عادی هزینه های آن را می پردازند .


شنبه 16 تير 1397برچسب:, |
 

" نگفتن و نشنیدن "

 

 دیشب از منزل همسایه ما صدای فریاد و جيغ و داد می آمد ، گمان می کنم ساعت 3 نیمه شب بود که کم کم این صداهای خشونت آميز ، پر از توهین و نفرت به سکوت انجامید ، شاید آن ها که ایجاد کننده فریاد و سر و صدا بودند خوابیدند اما من خوابم نبرد ، داشتم فکر می کردم سرنوشت یک خانواده بسیار شبیه به سرنوشت جامعه ای است که در آن زندگی می کنیم . امروز این جامعه و خانواده هایی که آن را به وجود آورده اند متشنج و آشفته است . تحقیر ، توهین ، عدم مفاهمه را در خانواده های پیرامونمان شاهدیم که به جامعه هم سرایت کرده است ...

وقتی اعضاي خانواده ای ، حتی یک زوج بدون در نظر داشتن وظايف پدر و مادری شان نتوانند به درک و دریافتی لازم از حدود و حقوق خود برسند ، تکلیف جامعه مشخص است . 

واقعیت این است که ما بهشت و جهنم را روی زمین با رفتارهای خودمان نسبت به هم و نسبت به جامعه به وجود می آوريم : این جا کار ما ساختن است و بدون گفت و گوی سازنده و فهیمانه ، سازندگی معنا ندارد . 

پس چرا نمی خواهیم بفهمیم ?!!

ضرب المثل نغزی داریم که در آن عنوان می شود : " ما دو گوش برای شنیدن داریم و فقط یک زبان برای گفتن " اما همین که جای ما تغییر می کند ، به عنوان صاحب حق ، کسی که باور می کند بیشتر می داند و برای دیگری حق تعیین سرنوشت دارد ، حتی خود را دلسوز دیگری می داند ، نه فقط بیشتر می گوید بلکه حتی نمی شنود ! آن چه را می گوید حق خودش را می داند و نه فقط " حق " برای دیگری قابل نیست بلکه حرف او را نمی شنود . 

عاقبت این نشنیدن و درست نگفتن ها چه خواهد بود ? رفتارهایی را که دیشب از صداهایی که شنیدم تصور می کنم فاجعه بار است ، خبرهایی که در مطبوعات و شبکه های مجازی منتشر می شود نشان دهنده عمق این فاجعه در جامعه هم هست :ّ

نمی خواهم راه نشان بدهم . نمی خواهم من هم بدون شنیدن از دیگران فقط سخن بگویم فقط و فقط یک پرسش را مطرح می کنم :    چرا ? 

چرا چنین است و زمان تغییر در این اوضاع دردناک نرسیده است ?


پنج شنبه 14 تير 1397برچسب:, |
 

شرایط گفت و گو ...

 

 در نوشته قبلی ام ضرورت های گفت و گو کردن ، بسیار گفتم و صد البته دوستان حق دارند که بگویند : " بدون فراهم آمدن شرایط ، گفت و گو فقط یک سخنرانی است از سوی فردی متکلم وحده یا گروهی که ابزارهای گفتن و نه گوش هایی برای شنيدن در اختیار دارند . 

این اعتراض می تواند به جا باشد و قطعا این شرایط گفت و گو کردن را دشوار می سازد اما فراموش نکنیم همیشه راهی هست : 

انتخاب این راه " با ما " است . این " ما " یعنی طرفین گفت و گو هستیم که می توانیم راه های مختلفی را برای ایجاد ارتباطی موثر و سازنده بیابیم یا درها را ببندیم و در انتظار نتایج وضع فعلی باشیم . تاریخ در همه حوزه های اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی نشان داده که اگر گفت و گویی نباشد عاقبت کار خشونت و خرابی و نیستی خواهد بود . 

تجربه تاریخی در تمام زمینه ها گواه این امر است که فردای روشن ، جامعه رو به پیشرفت ، وجود عدالت و توسعه در گرو درک ضرورت درست گفتن و داشتن گوش هایی شنوا و قلبی حقیقت پذیر است . 

گاه می بینیم که گفت و گو برای فریب دادن یا نمایش وضعي غیر واقعی صورت می گیرد : فروشنده ای که کالایی بی ارزش را با هزار دروغ به مشتری خود می فروشد ، بازاریاب یا واسطه ای که برای نمایش ارزش های غیر واقعی کالایش به هزار ابزار متوسل می شود و همین جور بگیر تا بالا ...

این امر دوام نخواهد داشت . هشدار می دهم که شیوع بی اعتمادی و نفرت در جامعه گریبان همه را خواهد گرفت ، پس کوتاه مدت را نبینیم و به آينده ای فکر کنیم که همه ما در قبال آن مسوول هستیم . 

با کمال تأسف در جای جای جامعه ما و در همه بخش های آن به چنین جایی رسیده ایم : برای منافع مان فقط حرف خودمان را می زنیم و نمی خواهیم که بشنویم . 

اگر جامعه ، شهر و کشور را ظرفی در نظر بگیریم که با حوزه هایی از اخلاق و روابط اجتماعی ، خيابان ها و بزرگراه ها و خدمات شهری یا مرزهای جغرافیایی مشخص شده اند ، روزی این ظرف پر می شود و بیرون می ریزد و آن وقت :

" وای بر ما "


سه شنبه 12 تير 1397برچسب:, |
 

" حق خواهی یا هنجار شکنی اجتماعی ? "

 

 وقایع اخیر در بسیاری از بازارهای سراسر کشور ، باز هم همان پرسش همیشگی را در ذهن من ایجاد کرد و یقین دارم خیلی ها هم با این تضاد مواجهند و از خودشان می پرسند : آيا این وقایع اعتراض اقتصادي از سوی گروه کثیری از مردم بوده و یا مثل همیشه ناشی از تحریک دشمنان کشور و فضا سازی های رسانه ای بیگانگان برای ایجاد آشوب ، با هدف سرنگونی نظام بوده است ?

آيا اصولا این اعتراض ها ، هر چه که باشند و از هر جا که سرچشمه بگیرند یک حق است ( حال چه در قانون و به آن شیوه که نوشته شده آمده باشد ) یا خیر ? و یل یک هنجار شکنی محسوب می شود ?

نکته جالب آن است که حقوق ما در قانون اساسی مان بیش از آن که حقوق جمعی تعریف شود ، حق فردی محسوب شده است . از این رو هرگاه جمعی برای دست یابی به حقوق خود موضوعي را با هم و کنار هم مطرح کنند به هنجار شکنی تعبیر خواهد شد . اشکال بی تردید از دريافت های ما از مردمسالاری هم هست ، چرا که اصولا این حق اصلی در فرهنگ و اندیشه ما نهادینه نشد و سابقه این مشکل هم به بیش از یک سده قبل و به دوران مشروطیت باز می گردد و تا به امروز محل بحث و جدل های بسیاری بوده است . یک اشکال بزرگ دیگر هم در شیوه های ابراز عقیده کردن ماست . که هرگز منسجم ، برنامه ریزی شده و از پیش هدایت شده نبوده است . 

به همان سادگی که با یکی دو جمله تحریک می شویم و به سرعت واکنش نشان می دهیم با سرعت بیشتری فراموش می کنیم که چه چیز را انتخاب کرده ایم . یک اعتراض اقتصادی ، اگر بشود نام آن را اعتراضی به شرایط اقتصادی گذاشت در چند فضايی های حاصل از نابسامانی های فرهنگی می تواند گم شود و تغییر ماهیت بدهد . بدون شک دل نگرانی ها و ترس از عواقب آن شرایط معترضان را تغییر می دهد یا حداقل بر آن تاثیرهای بزرگی بر جا می گذارد .

صد البته امکان دارد از خردورزی لازم و اندیشیدن آگاهانه در مورد تاثیرهای یک حرکت جمعی بکاهد و درست از همین جاست که تردید ها آغاز می شوند .

شنیدم که کسی می گفت : این بازار ، بازار سال های انقلاب نیست که بازاريان با طلوع آفتاب درب حجره هایشان را بگشایند و سیاست ریشه های عمیقی در بازار داشته باشد . دیگری می گفت : بنیاد بازار با سودجویی و منفعت طلبی بر پا شده و همه در این فضا امرار معاش می کنند پس اعتراض بازاریان اساس و ریشه ای ندارد و سرانجامی نخواهد داشت . آن دیگری هم به تصاویر رسانه های دولتی و تلويزيون استناد می کرد که بازار را در حال فعالیت نشان می داد و او می گفت تحصن و اعتصاب و اعتراض در کار نبوده است . اگر همه اين ديدگاه ها را همراه با مفاهيم حق اعتراضی جمعی ، هنجار شکنی اجتماعي ( و حتی سیاسی ) در کنار یکدیگر بگزاریم می شود گفت که چه آش شله قلمکاری است !


دو شنبه 11 تير 1397برچسب:, |
 

بد از بدتر یا بدترین بد ? ( 2 )

 

 همیشه از خودم پرسیده ام از این بدتر آيا هست ? در نوشته قبلی ام از محیط زیست گفتم و ظلمی که " ما " ، آگاهانه یا از سر عمد به طبیعت پیرامون مان روا می داریم . به دنبال چرا و چراهای این واقعیت دردناک نیستم ، هر چند از صدر تا کف جامعه می باید پاسخگوی این ظلم آشکار باشند ... می خواهم بنویسم جهان پیرامون " ما " آينه ای است که انسان ها را نشان خودشان می دهد . 

سواي سؤ برداشت های سیاسی ، رقابت های اقتصادی ، منافع فردی یا قومی یا صنفی می باید یاد بگیریم تا به محیط زیست احترام بگذاریم و برایش بیش از هر چيز دیگری اولویت قایل شویم . دلیل این امر هم ساده است اگر زمین و آب و هوا نباشد ، هیچکدام از " ما " نخواهیم بود . 

ما برای مردگان مان حرمتی قایل می شویم . برایشان آرامگاه و نشانه های احترام می سازیم و یادبود برپا می کنیم ، پس چرا یاد نگرفته ایم به انسانیت و به فهم انسانی و از همه مهم تر به خود زندگی احترام بگذاریم ?

تصویر بسیار دردناکی دیدم از سی و سه پل ، یکی از آثار باستانی و ارزشمند کشورمان در اصفهان ... زاینده رود ، رودخانه ای که این پل بر روی آن ساخته شده دیگر زنده و زاینده نیست . پس این پل زیبا هم معنای ارزشی و تاریخی خود را از دست داده و به نمادی از ظلم و نادانی تبدیل شده ...

برای منافع گروهی سدها ساخته شده تا سیاست های نادرست را به سرانجام بدخواهانه شان برسانند : زاینده رود خشک و بی آب ثمر این رفتارهای ماست . حالا ما جماعت کوتاه فکر و بی فرهنگ بر دیواره هایش یادگاری می نویسیم یا بدنه اش را تخریب می کنیم و اگر اعتراضی هم ببینیم یا بشنویم در نهایت خشونت و خشم بر خورد می کنیم . چرا ?

از سر نادانی است یا ظلمی عمدی و آگاهانه به خود ?

من هر چقدر فکر کردم به نتيجه ای نرسیدم ، درست هنگامی که نفهمیدم چرا ساحل دریای خزر از زباله انباشته شده و هر بار گردشگری در کنار این دریا اتراق می کند ، زباله هایش را چنان بر جا می گذارد و می رود که انگار قرار نیست دوباره برای تفریح و گردش به شمال کشور بیاید !

این اتفاق در شهرها و روستاها ، در جاده ها و حتی در خانه های مسکونی یا در مکان های عمومی یا ساختمان های اداری ما تکرار می شود ، هر روز و هر ساعت ... حالا شما فقط این پرسش مرا پاسخ دهید آيا می دانیم از بدترین بد که خود " ما " هستیم ، بدتری هم می تواند وجود داشته باشد ?

و بگویید چرا نمی خواهیم با این " بد " مقابله کنیم ?


یک شنبه 10 تير 1397برچسب:, |
 

" بد از بدتر یا بدترین بد ? " ( 1 )

 

 هنگام مقایسه رفتارها هیچ وقت نمی توانی بدانی کدام رفتار میان ما انسان های دو پا از آن رفتار دیگرمان بدتر است ?

هر چند همین اتفاق در مورد رفتارهای خوب و یا خوب تر ما هم می افتد اما همیشه خوب ها فراموش مان می شود و بدها بیشتر در یادمان می ماند . 

برخی از رفتارها برای ما دردناک تر به نظر می رسد مانند خیانت یا دروغ و یا ...

اما می خواهم از یک رفتار جمعی و نه فردی برایتان بنویسم که اگر بدترین نباشد دست کمی از آن هم ندارد . جای همه عزیزان خالی چند قبل برای فرار از هوای گرفته و دل های آلوده و فکرهای پریشان پايتخت برای مدتی کوتاه قصد سفر شمال کردم تا حال و روزم کمی عوض شود . نمی گویم جای شما خالی ... دلیلش هم همان بدترین هایی است که شاهدشان بودم .نمی دانستم به حال خودم یا مردم کشورم یا فرزندان این جماعت می باید افسوس خورد یا باید برای فردای جهان و محیط زیست آن متأسف بود ?

توقفگاه های مسیر ، جاده ها ، شهرهای ساحلی و دریا بسیار آلوده بود . پسماندهای مواد مصرفی ، خوراکی ها و ضايعات پلاستیکی همه جا را پوشانده بود . آن قدر که جان و دلم را به شدت به درد آورد . آن زمان نمی دانستم چه باید بگویم یا چه واکنشی می باید نشان دهم . در برابر چشم های متاثرم ، مردم با کمال بی توجهی و در نهایت بی انصافی نسبت به خودشان ، فرزندانشان و هموطنان شان زباله هایشان را همه جا پراکنده می کردند . سطح دریا را زباله های پلاستیکی پوشانده بود و ساحل دیگر ساحل نبود نمی دانم واژه محیط زیست در ذهن هم وطنان من چه معنایی دارد ?

آن ها چگونه فکر می کنند و چرا چنین می کنند ? صد البته شاید بتوان این رفتارها را هم بخشی از دلایل گرفتار شدن کشورم به دست سرنوشت تلخی دانست که گناه آن هم به گردن یکایک ماست ... این نوشته ها را ادامه خواهم داد ... باید ادامه بدهم .


شنبه 9 تير 1397برچسب:, |
 

حق انتخاب ( 2 )

 

 انتخابات کشور همسایه ما ترکیه با پیروزی مجدد آقای " اردوغان " به پایان رسید. به نظر می رسد در این کشور " دموكراسي"  که صحبتش را می کردیم وجود دارد چراکه رقبای این رئیس جمهور جدید از سر تایید و احترام و نه ترس پیروزی رئیس جمهور جدیدشان را پذیرفتند . گروهی از مردم ناراضی اند و گروهی به شادی و پایکوبی پرداختند . دسته ای از مردم ترکیه نگران سیاست گزاری هایی هستند که به اعتقاد آن ها نادرست است و به سقوط اقتصاد کشورشان منجر شده ، عده ای نگران آن چیزی هستند که بازگشت دیکتاتوری می خوانند . 

و اما گروهی دیگر آقاي اروغان را ناجی کشور و سردمدار ترکیه بزرگ در جهان متغیر و پر فراز و نشیب امروز می دانند که بدون وجود او بقای کشور شان ممکن نخواهد بود . آن ها به دیکتاتوری اردوغان معتقد نیستند و حتی او را نماد آزادي و برابری می دانند . 

مقارن با همین ایام در خیابان های کشورمان ایران شاهد شادی و پایکوبی مردم پس از بازی موفق تیم فوتبال ما و تیم ملی پرتغال بودیم و هم زمان شاهد اعتراض هایی که به وضع اقتصادی کشور و شرایط معیشت شان معترض بودند . واقعا کدام یک از ما ، ترکیه و یا ایران کشوری است که دموکراسی واقعی را تجربه کرده و راهکارهایش را به کار می گیرد ? ترکیه به عنوان کشوری آسیایی _ اروپايي که مردم سالاری غربی را می شناسد و ما که گونه جدیدی از دموکراسی را راه نجات مسلمان عصر حاضر می دانیم ? یا شاید انسان عصر حاضر ، در هر کجای جهان که زندگی می کند ?ملاک ها و معیارهای پاسخگویی به این پرسش چیست بررسی فضاي اجتماعی حاکم بر این دو کشور ، به خصوص پس از وقایعی چون برگزارى انتخابات یا عاملی مثل فوتبال که جامعه را به حرکت در می آورد ?

شاید برای پاسخگويي به این پرسش زود باشد . اگر تجربه های تاريخى مان را به کار نگیریم می باید منتظر باشیم تا فردایی نه چندان دور پاسخ این پرسش و بسیاری پرسش های دیگر از این دست را بیابیم . 

اما راه دیگری هم وجود دارد : به چهره ها و رفتارها دقت کنیم .... ما هرگز نمی توانیم به خوبی یا بدی یک انسان بر مبنای رفتارها یا واکنش های او به پیرامون با نگاه کردن به چهره اش پی ببریم اما وقتی صحبت از یک کشور و جوامع میلیونی است می توان به چهره ها نگاه کرد _ البته با دقت _ و به این حقیقت پی برد که آيا یک اشتباه تاریخی تکرار می شود و یا دوره جدیدی در تحولات ساختاری یک جامعه آغاز شده است ?

بیایید چند ساعتی به چهره های افراد در اطرافمان دقت کنیم . این بحث را ادامه خواهم داد ، شما هم دریافت ها و نقطه نظرهایتان را برایم بنویسید ...

 


جمعه 8 تير 1397برچسب:, |
 

" حق انتخاب " ( 1 )

 

 کشور ترکیه همسایه غربی ماست . روزگاری امپراتوری بزرگی در آن حکمروایی می کرده که با نام امپراتوری عثماني شناخته می شد . میان ایران و امپراتوری عثماني کشمکش ها و جنگ های بزرگی رخ داده که در تاریخ ثبت شده اند .

تا نیم قرن قبل کشور ترکیه از دیدما ايرانيان کشوری عقب مانده ، توسعه نیافته با مردمی بی فرهنگ بوده ( صد البته هر انسانی که دیگری را کمتر از خود بداند بویی از انسانیت نبرده است ) اما در پرتو همت مردمانش و با مدیریت مردانی که نقش بزرگی در توسعه یافتگی کشورشان داشتند . گام های پیشرفت و ترقی را یکی پس از دیگری با سرعت برداشت . نام " آتاتورک " را همه ما شنیده ایم . 

دیروز اخبار انتخابات این کشور را دنبال می کردم . با دیدن تصاویر آن و شنیدن خبرهای متفاوت راجع به شیوه برگزاری انتخابات ، همچنین سابقه آن در ترکیه هم شاد می شدم و هم حسرت می خوردم . 

در میان اخبار شنیدم که یکی از داوطلبان انتخاب شده با حمایت های مردمی گسترده ، جوانی برده که حالا در زندان است و طرفدارانش را از درون زندان هدایت می کند . همان لحظه فکر کردم معیارهای " مردم سالاری " در دو کشور همسایه که تا این حد از حيث فرهنگ و سابقه تاریخی با یکدیگر نزدیک هستند چقدر متفاوت است و این فقط یکی از ویژگی های انتخابات ترکیه بود ....

به دلیل این امر هم فکر می کردم : ترکیه کشوری آسيايي _ اروپایی است . مقصد گردشگران بسیاری بوده و هست که بر تعامل و نزدیکی فرهنگ اروپا با این سرزمین بسیار مؤثر بوده است . 

اگر چه حدود پانزده سال است از روش های مستبدانه رییس جمهور فعلی ترکیه " اردوغان " انتقاد می شود اما او تاثیر بزرگی بر اقتصاد کشورش داشته است . ما نیز در تاریخ کشورمان حکومت های استبدادی را تجربه کرده ایم اما تفاوت اساسی میان استبداد در کشور ما با ترکیه وجود داشته داشته است . 

به عنوان مثال استبداد رضا شاه هرگز امری پذیرفته شده و مقبول نبوده اما او در جايگاه تاریخی قرار داشته که نقطه عطفی برای " مدرنیزاسیون " کشور به وجود آورده است . تصویر یک کشور شرقی با نظامي مرد سالار تصویری دور از ذهن است و همیشه هم همین جور بوده اما کدام را ترجيح باید داد ?

استبدادی هدفمند یا خودخواهانه و بدون ذره ای اندیشیدن به مردمی که بر آن ها حکومت می شود ? با نگاهی به سرنوشت حاکمان دیکتاتور و صدالبته جامعه ای که آن ها زیر سلطه خود داشته اند می توان راجع به دیکتاتور ها و تفاوت هایشان بیشتر سخن گفت . 


یک شنبه 3 تير 1397برچسب:, |
 

" درد مشترک "

 

 اقتصاد ایران بیمار است ... ما اقتصاد ناپایداری داریم ... چشم انداز اقتصادی کشورمان روشن نیست ... باید نگران معیشت مردم بود و ...

این جملات سال هاست که توسط کارشناسان اقتصادی گفته می شود تا جایی که گوش ما پر شده و دیگر هشدار نیستند . ما ایرانیان آن قدر از این حرف ها شنیده ایم که مثل صدای دسته گنجشک ها بین شاخه های انبوه و درهم یک درخت پیر ، تکراری شده اند. 

اما گاه گاهی در بین آواز همیشگی گنجشک ها ، صدای قار قار کلاغی شنیده می شود که چرت مان را پاره می کند . بگذارید اول داستان واقعی را برايتان تعریف کنم :

دوستی شنیده بود که سیگاری که از من خرید می کند مثل همه کالاهای دیگر قرار است به زودی گران شود و از من خواست هر چند تا بسته سیگار که با قیمت خرید قبلی برایش کنار بگذارم تا هر وقت پولدار شد بیاید و بگیرد .

من آن قدر گرفتار بودم و مشکل داشتم که فراموش کردم و ظرف یکی دو روز قیمت سیگاری که او مصرف می کند دو برابر شد !

راستش را بخواهید هم عذاب وجدان داشتم و هم به خودم می گفتم : چه عیبی دارد ? او حالا مجبور می شود کمتر سیگار بکشد . من از یک طرف مثل مسوولان اقتصاد کشور استدلال کردم چرا که به نفع او عمل کرده ام و به سلامتی اش کمک می کنم و از طرف دیگر این افزایش قیمت به جایی بر نمی خورد !

رییس جمهور محترم کشورمان در بین همه نشانه های نگران کننده اقتصاد کشورمان که مثل همهمه گنجشک ها همیشه به گوش ما رسیده فرموده اند : این حرف ها همه جنگ روانی است و ما هیچ مشکلی با اقتصاد ، با سیاست و با فرهنگ کشورمان نداريم . يقين دارم اگر آقاي رییس جمهور هر روز مثل من مجبور بودند چهره کسانی را که برای خرید مايحتاج روزمره شان ببینند و با دقت در چشم های نگران شان نگاه کنند در می یافتند که این جنگ روانی چه ویرانه هایی بر جا گذاشته است . 

رییس جمهور منتخب ما مردم است ، قطعا گفته های او می باید بر آيندی از خواسته ها و نیازهای ملت ایران باشد . خیلی دلم ميخواست او هم می توانست مثل من ، از نزدیک حرف های مردم و درد دل هایشان را بشنود و سپس چنين اظهار نظرهايی  می کرد . با خودم فکر می کنم برای افرادی در چنين سمت هایی و با این همه گرفتاری درد دل های مردم و صدایشان مثل همهمه گنجشک ها به گوش می رسد . 

البته باید به او حق داد . درست مثل من که فراموش می کنم خواسته دوستم چه بوده است . چون خیلی گرفتارم ! 

البته ایشان هم خیلی خیلی بیشتر از من گرفتارند .


شنبه 2 تير 1397برچسب:, |
 

" انتظار ها و پاسخ ها "

 

 

 هر یک از رفتارهای ما در جمع با پاسخ هایی مواجه می شود . انتظارهای شخصی از رفتارهای متقابل ، گاه پیش بینی نشده است و گاه به همه ابعاد واکنش های پیرامونی مان اندیشیده ایم .اما به محض آن که رفتارهای فردی و شخصی به رفتارهای جمعی منجر می شود واکنش های اجتماعی نیز بسیار گسترده تر و بسیار متفاوت خواهند بود . در طول هفته های گذشته شاهد اعتراض های صنفی به شرایط اقتصادی و معیشتی بسیار زیادی بوده ایم . گروه های اجتماعی مختلفی نیز درگیر این اعتراض ها بوده اند . جامعه پیرامون گاه با این اعتراض ها همدردی کرده اند گاه کوشیده اند آينده آن را پیش بینی کنند و گاهی فاصله خود را حفظ کرده اند . این گروه آخر فاصله خود را با مشکلات سایر هموطنان شان حفظ کرده اند چرا که نمی خواستند خود را با تهدید موقعيت هایشان به مخاطره بیندازند .

پیش بینی آينده نیز بر اساس پیش فرض های فردی یا گروهی و خواسته ها انجام می شود یعنی راجع به یک موضوع گفت و گو می شود . حدس و گمان ها زده شده و همین و بس ...

و اما همدردی ! قطعا آن کس که با مشكلات هموطن خود همدردی می کند نشانه هایی آشکارتر از انسانیت و دلسوزی برای انسان دیگر ، از خود بروز می دهد چرا که در اقتصاد ناکار آمد ما که غم نان برای بسیاری دغدغه اول است ، همین هم جای امیدواری را به وجود می آورد .

البته هر اندیشه پویا و هر منطق انسانی نمی پذیرد که همين واکنش ها کافی است بلکه مسوولیت اجتماعي و اخلاقی ما بیش از این است . بسیار بیش تر ...

می باید بیندیشیم چنین مشکلاتی می تواند مشکل ما هم باشد . در آن زمان چه انتظاری از همشهریان و هموطنان خود خواهیم داشت ? و آن ها چگونه می باید به این انتظارهایمان پاسخگو باشند ?

بیندیشیم چگونه با همدردی یا با پیش بینی های شخصی مان در خصوص آینده !? به این موضوع بیشتر خواهم پرداخت .


جمعه 1 تير 1397برچسب:, |
 

به وبلاگ من خوش آمدید

 

لینکها

حمل ارسال خرید ماینر از چین

حمل و نقل هوایی چین

قلاده اموزشی شوک دار

 

مطالب قبلی

» سپید و سیاه
» آمبولانس ecnaludma
» گره هایی بر ریسمان شعور
» دلم نوشته که نوروز دلم می خواهد ‌‌"
» " برمیگردم "
» " مدیریت خشم "
» " اقتصاد بدون فرهنگ "
» " همیشه به یادت هستم "
» سفره فقرا و میز اغنیا
» " دخل و خرج بی سامان "
» " دخل و خرج بی سامان "
» فقر مکتوب _ فقر ملموس
» فقر مکتوب _ فقر ملموس
» " اقتصاد سنگ قبری "
» " انگیزه و برخورد "
» " اقتصاد و اعتراض " ( 3 )
» " اقتصاد و اعتراض " ( 2 )
» " اقتصاد و اعتراض "
» " جهش از دل خطر "
» " خوراک خوب "

 

ارشیو

شهريور 1401

مرداد 1401

اسفند 1399

تير 1398

خرداد 1398

بهمن 1397

دی 1397

آذر 1397

آبان 1397

مهر 1397

شهريور 1397

مرداد 1397

تير 1397

خرداد 1397

ارديبهشت 1397

فروردين 1397

اسفند 1396

دی 1396

مهر 1396

شهريور 1396

مرداد 1396

آبان 1395

مرداد 1395

تير 1395

آذر 1394

آبان 1394

مهر 1394

شهريور 1394

مرداد 1394

تير 1394

خرداد 1394

 

نویسندکان

پیمان

 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دیگر پیمان و آدرس digarpeyman.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک ها

ردیاب ارزان ماشین

جلو پنجره جک جی 5

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگدهی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت: