نوشته بودم که قضاوت شروطی دارد الزام هایی ، پیش از آن که در جایگاه قاضي قرار بگیریم می باید دانش و انصاف آن را داشته باشیم که به عدالت حکم کنیم .
وقتی قرار است مجازاتی را تعیین کنیم ، قوانين کافی نیستند ، هیچ دو انسانی را نمی توان یافت که پس از ارتکاب یک جرم مشابه ، لایق یک تنبیه یکسان باشند .
و امان از اشتباه ...
خطای انسانی به فاجعه منجر می شود وقتی عمومیت بیابد و فراگیر شود ...
در خبرها آمده بود که درگیری بین یک مأمور زن در فضاي عمومی با دختری که لباس و پوشش او با ضوابط تعریف شده از سوی حاکمیت هماهنگی نداشته ، افکار عمومی را در داخل و خارج از کشور برانگيخته است .
خشونتی که در برخورد این دو زن موج می زد سبب شد تا قضاوت های بسیاری نسبت به این ماجرا صورت گیرد . برخی می گفتند مأمور زن حق نداشته به چنين خشونتی برای ایجاد نظم اجتماعي متوسل شود و برخی عقیده داشتند معنای ایجاد و حفظ نظم اجتماعی تبعیت بی چون و چرا از قانونی نیست که مورد پذیرش مردم نباشد .
کنترل رفتار مأموران اگر آن ها را مجریان قانون هم بدانیم بخشی از اعتراض های صورت گرفته به این ماجرا بوده است اما من پرسش دیگری دارم که هنوز پاسخ آن را نیافته ام : قضاوت شخصي آن مامور در انجام چنان رفتارهایی چقدر موثر بوده است ?
بدیهی است وقتی حرفه فردی " ارشاد " کردن باشد ، قضاوت و خشونت نمی تواند در عملکرد حرفه ای او تاثیر بگذارد .
قانون یا نظام قانونمداری که برای آن زن وظيفه " ارشاد " سایر زنان را تعیین کرده به ویژه آن هایی که لباس و پوشش شان از دید او با ضوابط قانونی مغایر باشد پس حدودی را هم تعیین کرده است :
شیوه تذکر دادن ، سخن گفتن با لحنی که می باید از تکرار این بی قانونی پیشگیری کند رفتارهایی که خود قانونمند باشد و ...
وقتی خشونت حاصل این رفتارها باشد ، بدیهی است که قضاوت آن مأمور در عملکردش موثر بوده است . حال ما هم که این ماجرا را قضاوت می کنیم ، داوری ها یمان می باید همه ابعاد این امر و ریشه هایش را در بر بگیرد و به جز این هر رفتاری نادرست خواهد بود .
امیدوارم مثل همیشه از موضوع انتخاب شده توسط من استقبال کنید . نقطه نظرها و ایده هایتان را به اشتراک بگذاريد و چنان چه راهکاری را به صورت جمعی بیابیم در راه اجرای آن و از همه مهم تر نظم دادن به قضاوت های خود و پرهیز از خشونت در این مسیر بکوشیم .