در آغازين هفته های تحریم های جدید و در دور دوم تحریم ها قرار داریم . با دقت به گفت و گوی مردم و برداشت های آن ها از شرایط عمومی سیاسی گوش می دهم و می کوشم تا میان ديروز ، امروز و فردا ارتباطی برقرار کنم . نگرانی مردم از زندگی در تحریم ها و مشکلات پیش روی آن ها روبه افزایش است . از طریق ساده ترین تحلیل ها به عنوان مثال در خصوص دارو و کالای اساسی که مفهوم بشر دوستانه بودن این کالاها از سوی عموم اطرافیانم مشخص و معلوم نیست . تلاش می کنند تا سرنوشت خود را پیش بینی کنند . برخی از مسوولان حکومت با صراحت می گویند که روزهای سختی در پیش داریم و برخی دیگر رفتارهای متناقض و متضادي نشان می دهند . همه این ها سبب نگرانی مردم می شود . گفته می شود : چه فایده دارد دارو جز اقلام تحريم شده نباشد ? وقتی پولی نباشد یا بانکی قادر به ارایه خدمات بین المللی جهت خرید دارو نباشد پس در عمل دارو هم تحریم است !
اما از سوی دیگر برخی نشانه های رفتاری آمريكا امیدوار کننده ارزیابی می شود به عنوان مثال خروج بندر چابهار از تحریم ها یا مستثنی کردن برخی کشورهای خریدار نفت از امکان معامله نفت با ایران ... بلاتکلیفی در فضا موج می زند اما از نا امیدی ها و نگرانی ها کاسته نشده است .
باید گفت ملت ایران در طول چهل سال گذشته به یک هوش سیاسی نسبی دست یافته اند چرا که هر روز درگیر یک رخداد جدید خبرساز و تاثیر گزار در سرنوشت شان بوده اند . اما این بار دیگر آن هوش سیاسی که وقایع داخلی را به صورت نسبی ارزیابی می کرد و به کار نمی آيد .
انتظار یک واقعه خاص در عین نگرانی از بدتر شدن اوضاع در فضا موج می زند .
مردم ما از روی غریزه حدس هایی می زنند : یک سر این پیش بینی ها به تجربیات گذشته شان و وعده های پادر هوای مسؤولان حکومتی باز می گردد و یک سر دیگر از طریق تحلیل بازی های کلامی رییس جمهور و وزرای کابینه او و سایر دولتمردان در طول دو دهه گذشته دیروز را یک خواب آشفته می دانند و فردا را دور از آرامش و روشنایی ...
راجع به گرانی ، این ملموس ترین نتايج سیاست های اقتصادي بحث می شود در این بحث ها " چه پیش می آيد ? " " چه خواهد شد ? " _ " خدا عاقبت مان را به خیر کند " و جملاتی از این دست موج می زند . اگر چه مردم دشواری های پیش رو را پذيرفته اند اما ناخودآگاه در جست و جوی روزنه ای هستند که نوع گفتار آن ها را تغییر بدهد . به نظر من افزايش قیمت اجناس و کالاها و گرانی روز افزون تا مدت زمان نه چندان طولانی دیگر ادامه نخواهد داشت و این گفتمان تغییر می کند . جامعه شناسی فرهنگ ایرانی ثابت کرده است که از حالا نمی توان نتایج نشانه هایی از این تغییر در گفت و گوی ایرانی را یافت : حتی ممکن است پذیرش تقدیر درست مانند رخدادهای دوران قاجار یا پیش از آن حاصل گفتمان ایرانی باشد .
همین حالا هم کنجکاوی ها در مورد انتخابات اخیر آمريكا و این که " ترامپ " چه جایگاهی خواهد یافت ? دو قطبی شدن کنگره آمريكا حمایت " دونالد ترامپ " از جمهوری خواهان و دو سال باقی مانده از ریاست جمهوری او کمتر از همیشه مورد توجه قرار گرفته است .
اما فراموش نکنیم مردم ما بسیار بسیار ناشناخته و غیر قابل پیش بینی هستند و واکنش هایشان هم از کمتر الگوهای رایج روانشناختی اجتماعی پیروی می کند . پس شاید بشود نوشت :
خدا عاقبت مان را به خیر بگذراند !
نظرات شما عزیزان: